سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

90/4/8
2:11 ص


   بسیار جالب است، حتما بخونید، اگر مهاجرید حتما خوشتان میاد.

شیخی را از احوالات مهاجرت پرسیدند،  بگفت هم چون شب اول قبر ماند و هرکسی را بسته به سنگینی نامه‏ی اعمالش حکمی دگر است. لیک اهل سلوک فرموده اند که هفت مرحله دارد و مرتبت هرکدام را ندانی مگر از آن مرحله به سلامت بیرون آیی و اگر مرد راه نباشی به خوان هفتم نرسی.

اول- نیت: آن لحظه است که مهاجر به ستوه می آید و عزم هجرت می کند .از این نقطه فرد از خاک خود کنده شده است و ولوله ی عزیمت در جانش افتاده و به جرگه ی مهاجرین پیوسته است. از مناسک  این مرحله سعی بین صفا و مروه و دویدن به دنبال وکیل و انتظاردر صف طویل درب سفارت و دار الترجمه و آزمون آیلتس و تافل و نوافل و ال و بل  است و این خود اول قدم است.

دوم- استجابت: زمانی است که صبر مسافر به بار می نشیند و مهر ویزای بلاد خارجه بر پاسپورت وی کوبانده می شود. مهاجر در این مرحله خود را پیروز ترین مردمان جهان می داند و هم وطنانش را به چشم کور کچل هایی می بیند که در باتلاق بی فرهنگی و ترافیک و فقر فرو می روند و به خود افتخار می کند که به زیرکی و رندی از این جهنم جهیده است.

سوم- عزیمت: مرحله ی گذاشتن تمام وابستگی ها از خانه و زندگی و متعلقین و متعلقات  و دوستان و اقوام است. برخی این مرحله را به مرگ تعبیر کنند. با هجوم خاطرات و دلبستگی ها  اندک اندک ترس و تردید در مهاجر فزونی می گیرد. سرانجام وی زندگی اش را در چمدانی جمع می کند و پس از گذشتن از زیر آیینه و قران به سمت ناشناخته رهسپار می شود. فرودگاه امام خمینی آخرین بخش این خوان است.

چهارم- شعف: مهاجر چون در بلاد کفر فرو می آید  خود را در بهشتی می یابد سبز و تمیز و منظم، مردمانش خندان و جوی های شراب روان و لعبتکان ... لخت نیمه عریان و مو طلایی شادان  در بیکینی از کنار وی عبور می کنند. مردان را در این مرحله شعف دو برابر نسوان است و قالباٌ هنوز عرق راه از چهره بر نگرفته بر در عرق فروشی و  نایت کلاب و بار و دیسکو و استریپ کلاب  صف می بندند تا  سیر و سلوک عرفانی خویش آغاز نمایند.

پنجم- بحران هویت: مهاجر تلاش می کند هویت گذشته اش را فراموش کرده و در جامعه ی جدید ذوب شود. وی  ناگهان از کلثوم جوراب آبادی سنگ سری اصل تبدیل به کاترینا ماریا سانتا کروز می‏شود. اگر از جماعت نسوان باشد در این مرحله   بطور حتم موههای خود را بلوند می کند و با پوست سیاه سوخته و ابرو پاچه بزی و کله ی طلایی زهره‏ی هر بیننده ای را می برد. در این مرتبه از سلوک دامن‏های کوتاه  و بیرون انداختن ران های چاق و سلولیتی و پوشیدن لباس های آلاپلنگی و استفاده مکرر از کلمات اوه مای گاد و اوه شیت از اوجب واجبات می باشد.

ششم- قربت: در این مرحله مهاجراندک اندک متوجه می شود که در دیار جدید غربیه است و به احتمال قوی غریبه هم باقی خواهد ماند و خودش هم چیزی شبیه همان مردم کور کچلی است که از آنها فرار کرده است و هیچ سنخیتی با این مردم خونسرد و مامانی و قد بلند ندارد. جلوی آینه می ایستد وناگهان می بیند که یک شرقی کوتوله و احساساتی و قانون گریز و سیاه سوخته است و با موهای طلایی اش نه تنها شبیه نیکول کیدمن نشده بلکه شبیه هویج شده است. در اینجا مهاجر ناگهان دچار نوستالژی شدید برای کشک بادمجان و دلمه و دیزی با نان سنگک می شود و به یاد بوی ترمه ی خانوم بزرگ و قلیون و مزه انار دون کرده و صدای کت شلواری می افتد و دیدگانش از اشک تر می‏شود. چون بدینجا رسید شیخ سکوت کرد و دهان از گفتار ببست و آفتابه اش را برداشت و به سمت مبال روانه شد. مریدان پرسیدند هفتمین مرتبت چیست؟ نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: هفتم را  هر کس خودش می نویسد....

پا ورقی 1: در پایان بایستی متذکر شوم که این متن از قول یه فراری کور و کچل است که به سبب نوستالژی شدید خود کمتر بینی و دیگران بزرگتر بینی(همان مرغ همسایه غاز است خودمان) هموطنان خویش را مرغ های ماشینی فرض کرده و آن دست و پا دراز های فرنگی را مرغ لاری رنگ وا رنگ...!!
پاورقی 2: احیانا منظور نویسنده از خونسرد و مامانی همان نیمه عریان های بی تفاوت به چشمان هیز شیطانی و بیشتر متوجه ظاهر آراسته بوده است که برای حفظ ظاهر هم که شده به شدت میکوشند که خود را از کور و کچل ها جدا کنند تا مگر از کور و کچلی آنها چیزی به آنها سرایت کند...!!(ما که باور کردیم شما هم بفرمایید.)


پیام رسان

+ اگر امشب باران را به چشم دیدید به یاد بیابان هم باشید...



+ دوستان ما عازم تربت مقدسیم، حلال بفرمایید! ان شاءالله نایب زیاره ایم...

+ سلام زیارت هاتون قبول، دوستان التماس دعای مخصوص دارم، واسه مریض میخوام؟!...

+ خوش به سعادتشون تون مون

+ و عجل فرجهم فراموش نشه انشاالله

+ ما هم تبریک عرض میکنیم

+ برادرا شرمنده ام که خیلی اهل پیغام نیستم ولی پیام های دوستان رو میخونم.خوش باشید

+ سلام به دوستان

مشخصات مدیر وبلاگ
 
رادیان[102]
 

جاذبه خاک به ماندن میخواند،و آن عهد باطنی،به رفتن... . عقل،به ماندن میخواند،و عشق به رفتن... . و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان ،در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود. «شهید سید مرتضی آوینی»


لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
لینک‌های روزانه
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
عرفان های سکولار ، عید پوریم یا جشن ایرانی کشی ، غروب استکبار، افول غرب، موج اسلام خواهی ، غرور انسان ، فدک و فاطمه ، فقر خبری ، فیس بوک، شبکه اجتماعی، حزب الله سایبر ، قا ، گناه، استغفار، غفلت، امام خامنه ای ، لاریجانی ، لنکرانی ، مادر، فاطمه، ام البنین ، مشت ، مصر ،تونس ،لیبی ،یمن ،بحرین ،موج بیداری اسلامی ،حقوق بشر ،حضرت آ ، مهاجرت، فرنگ، نوستالژی ، ناتوانی غرب ،هتاکی به اسلام ،اسلام هراسی ، نظم نوین جهانی ، نمایندگی، انتخابات، امام سید علی ، هنر، هنر متعهد ، ورزش و سیاست ، وظیفه، انتخابات ، وقف دانشگاه آزاد ، ولایت غدیر ، آزادی بیان، آزادی رسانه، تبعیض، آزادی ، آل اسحاق ، آیة الکرسی، ، ابوترابی ، اسراییل، ، اسراییل، امام، قدس، مطهری ، اسناد ویکی لیکس ، اقتصاد ، اقتصاد مقاومتی ، الهام ، امام خامنه ای ، امام خامنه ای، انحراف، دولت ، امام صادق، شیعه، سنی ، امام، انقلاب، نا اهلان ، امنیت سایت و وبلاگ ، انتخاب، انتخابات، امام سید علی، ، انتخابات ریاست جمهوری یازدهم ، ایران ،جنبش عدم تعهد ،NAM ، باز هم ورزش سیاسی ، باهنر ، پیراهن عثمان نظم نوین جهانی ، جلیلی ، جهاد اقتصادی ، حسن عباسی، شبکه اجتماعی، زندگی دوم ،فضای سایبر ، حضرت آقا، جوامع بشری، بندگی ، حق معیار است ، حقوق ، حماسه، اقتصاد، سیاست، امید، شعار سال ، خبر جدید ، دل نوشته ، سربازی ، سرکاری ، دهه فجر، وحدت، بصیرت، قوانین تاریخ و طبیعت ، رجب ، حلقه ، مشا ، ظهور ، روحانی ، زاکانی ، زمامداری، حاکم، حکومت اسلامی ، سیاسی ، شهید مطهری، فقه سیاسی، ولایت مطلقه فقیه ، شهید، وبلاگ ، شیخ الازهر ، عاشورا ،
صفحات اختصاصی
 
لوگوی دوستان
 
دوستان
 

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ